loading...

دل نویسه...

بازدید : 221
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 12:36

یه وقتا که حالم خوش نیست؛ نه آهنگ، نه خواب، نه نوشتن، نه بیرون زدن( اینو که أصلأ)، نه هیچکی و هیچی نمی‌تونه حالمو خوب کنه، جز آشپزخونه! خودمو هرجوره می‌کِشونم تو آشپزخونه. حسِ پا گذاشتن تویِ یه جایِ دِنج، یه نقطهٔ اَمن؛ بِهِم دست می‌دِه! خودمو مشغول می‌کنم و یه دستی به سر و رویِ آشپزخونه می‌کشم، هِه...، حسِ زنده بودن؛ صاف می‌ریزه تو رگام! هوممم... یه وقتا فقط آشپزخونه! : )

یکی از تلخ‌ترین سکانس‌های پایتخت + عکس
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی